هدیه شهید مدافع حرم در نمایشگاه عقیقبانو

حکایتی واقعی از نمایشگاه عقیق و شهید مدافع حرم

بهش گفتم هر سال برام سنگ تمام میگذاشتی ولی امسال دیگه نیستی برام هدیه تولد بگیری یه لبخندی زد و گفت ناراحت نباش فردا بهت هدیه می‌دم . بیدار که شدم از اینکه خوابش را دیده بودم حالم خیلی خوب بود.
به وعده ای که در خواب داده بود توجهی نکردم .از چند روز قبل با خواهرم هماهنگ کرده بودم که باهم به نمایشگاه عقیق برویم .
تازه با نمایشگاه عقیق آشنا شده بودم ، اون روز تصمیم گرفتم از نزدیک نمایشگاه را ببینم.
بعد از بازدید از نمایشگاه با یه انگشتر زیبای عقیق یمن به خانه برگشتم .
خانمی که مسئول نمایشگاه بود وقتی متوجه شده بود من همسر شهید مدافع حرم هستم ، احترام و اکرام و ابراز ارادت بسیار کرد و هر چه اصرار کردم مبلغ انگشتر را از من نگرفت و گفت ما مدیون شما هستیم این هدیه ای است از طرف ما .بالاخره قبول کردم احساس کردم واقعا دوست داشت خوشحالم کند .بدون آنکه بداند امروز روز تولد من است .

حرفای مسئول نمایشگاه تو ذهنم تکرار میشد که ناگهان یاد خواب دیشبم افتادم .گریه ام گرفت خیلی گریه کردم .
هدیه تولدم و وعده محمد اقا.

چقدر قشنگ بهم هدیه داد .میدونستم اگه مسئول نمایشگاه بدونه خیلی خوشحال میشه زنگ زدم و خوابم براشون تعریف کردم هر دو گریه کردیم.
واقعا احساس میکنم محمد اقا زنده هست و داره زندگی ما را مدیریت می کند.

حکایت واقعی همسر شهید مدافع حرم از نمایشگاه عقیق یمن ویژه بانوان